دشت مغان
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
دشت مغان
نوشته شده در سه شنبه 24 تير 1393
بازدید : 358
نویسنده : محسن

 

چشم‌اندازی از دشت مغان

دَشت مُغان نام جلگه‌ای است در شمالی‌ترین قسمت استان اردبیل در شمال باختری ایران. مغان جلگه‌ای است در ساحل جنوبی رود ارس و غربدریای خزر که قسمت عمده آن در جمهوری آدربایجان و بخشی نیز شمالی‌ترین قسمت استان اردبیل در شمال غربی ایران را تشکیل داده‌است.

 

جغرافی

دشت مغان از چهار شهر گرمی،بیله سوار، جعفرآباد و پارس آباد تشکیل شده است. طبق منابع یک سوم این دشت در ایران قرار دارد و مابقی در جمهوری آذربایجان است. از سال 1353 تا سال 1372 مرکزیت شهرستان مغان ، گرمی بود و دوران اوج مغان نیز در همین بازه زمانی بود که پس از جدا شدن از مشگین شهر توانست کم کم بر امکانات خود بیفزاید. بعد از آن مغان به چهار شهر گرمی و بیله سوار، جعفرآباد و پارس آباد تقسیم شد که در این میان پارس آباد بدلیل رونق کشاورزی گوی سبقت را از این سه شهر ربود. هم اکنون کشت و صنعت های شهرستان پارس اباد مغان زبانزد عام و خاص است. اما همچنان در ادارات و مراسمات رسمی ذکر میکنند که شهرستان مغان (گرمی) و برای دیگر شهرهای مغان استعار از پارس آباد مغان یا بیله سوار مغان بکار میگیرند.در میان این چهار شهر بیله سوار کهن ترین شهر میباشد و تاریخ آن مربوط به هزاران سال پیش است. اما در این میان وجود اشیای تاریخی بسیار که اکنون در موزه های شهرهایی همچون تبریز و اردبیل و ... موجود میباشند گواهی بر این مدعاست که گرمی دارای پیشینه بسیار بالایی است. همچنین آب و هوای مناسب این شهرستان نیز نه تنها در استان بلکه در منطقه آذربایجان نمونه است. موقعیت جغرافیایی منطقه مغان و شهرستان پارس آباد:شهرستان پارس‌آباد در قسمت شمالی جلگه مغان قرار گرفته و با مساحت ۱۵۵۴ کیلومترمربع، شمالی‌ترین شهرستان استان می‌باشد. که از لحاظ موقعیت ریاضی بین ۳۹درجه و۲۰دقیقه تا ۳۹درجه و۴۲دقیقه عرض شمالی و۴۷درجه و۳۰دقیقه تا۴۸درجه و۱۰دقیقه طول شرقی از نصف النهارگرینویچ واقع شده و از سطح دریا بطور متوسط ۴۵ متر ارتفاع دارد. این شهرستان از شمال به رودخانه ارس و جمهوری آذربایجان، از غرب به شهرستان کلیبردر استان آذربایجان شرقی، ازشرق به جمهوری آذربایجان و از جنوب و جنوب غربی به شهرستانهای بیله سوار و گرمی محدود می‌گردد. مرکز شهرستان، شهرپارس آباد است که در۳۹درجه و۳۹دقیقه عرض شمالی و۴۷درجه و۵۴ دقیقه طول شرقی از نصف النهارگرینویچ قراردارد.فاصله این شهراز مرکز استان اردبیل، ۲۲۰کیلومتر بوده و دارای ۳بخش به نام‌های: بخش مرکزی، بخش اصلاندوز درغرب و بخش تازه کند در جنوب غربی می‌باشد.

چهره زمین و ناهمواری‌ها :

قسمت شمالی جلگه وسیع و حاصلخیزمغان شهرستان پارس آباد می‌باشدکه ازدامنه‌های شمالی کوههای خروسلوداغ و صلوات داغ در جنوب منطقه شروع گردیده و تا سواحل رود ارس در شمال بصورت سرزمینی نسبتاً هموار باشیب ملایمی گسترده شده‌است.بطور کلی چهره طبیعی منطقه را می‌توان به سه قسمت کوهستانی - کوهپایه‌ای و جلگه‌ای تقسیم نمود:

نواحی کوهستانی:

ارتفاعات جنوب، جنوب غرب و غرب منطقه راشامل می‌گردد که با شیب بیش از۱۰درصد از ارتفاع حداقل ۱۰۰متر به سمت جنوب و غرب برمیزان ارتفاع افزوده شده وتا حدود۷۰۰متر می‌رسد. دهستان قشلاق غربی، قسمتهای از بخش اصلاندوز، بخش مرکزی و دهستان قشلاق شمالی در این نواحی قراردارند.

نواحی کوهپایه‌ای:

بطور کلی زمین‌های کمتراز۱۰۰مترارتفاع متصل به کوهستان تا نزدیک جلگه را می‌توان جزو این ناحیه به حساب آورد. شیب زمین در این نواحی حدود ۱ تا ۱۰ درصد می‌باشد، کلاً اراضی مساعدبرای فعالیتهای کشاورزی ودامپروری وسکونت انسانی محسوب می‌گردد.قسمتهایی ازبخش تازه کند، بخش مرکزی، دهستان قشلاق شمالی و بخش اصلاندوز در این نواحی واقع شده‌اند.

نواحی جلگه‌ای:

درشمال منطقه با شیب بسیار ملایم، کمتراز۵ درصدتاسواحل رودارس گسترش دارد و به دلیل وجود خاک‌های آبرفتی دانه ریز و رسوبی و حاصلخیز تماماً زمینهای عمده کشاورزی را تشکیل داده و از تراکم زیاد جمعیت برخوردار می‌باشد.این نواحی تا ارتفاع حداقل ۳۰متر از سطح دریا در منتهی‌الیه شمال شرق منطقه در دهستان ساوالان تداوم می‌یابد.

تاریخ

مغان در کتب تاریخی

استان مغان در دوره خلفای عباسی

از زمان‌های بسیار قدیم اقوامی در سرزمین مغان سکنی گزیده‌اند که ایرانیان به ایشان آذری یا آذربایجانی گفته‌اند و این کلمه را در زبان اروپایی قدیم مخصوصا در یونانی آذربایجان و سرزمین آن‌ها را آذربایجان ضبط کرده‌اند. در زمان‌های بعد آذربایجان را شامل سرزمینی که در میانشروان و آذربایجان ایران بوده‌است می‌دانستند. به طور کلی نام آذربایجان از آغاز قرن اول میلادی در تاریخ ذکر شده‌است. [۲]

مرحوم سعید نفیسی نام قدیمی مغان را آموکان میداند، او در بخش معرفی سرزمین آذربایجان و مردم آن دیار مینویسد :

"پای آذری در سرزمین آذربایجان در خلافت عثمان بن عفان (۳۵-۲۳ هجری) باز شد. پیش از این خاندانی از آذربایجان در این سرزمین پادشاهی داشتند . نام (مغان) قدمت چند صد ساله دارد. [۳]

حاج زین العابدین شیروانی در کتاب «بستان السیاحه» در مورد موقعیت مغان چنین مینویسد :

" بعضی او را به واو نویسند. ولایتی است مشهور و دیاریست مذکور، مشتمل است بر بلاد قدیم و نواحی عظیمه و مراتع دلکش و موضع بسیار خوش از اقلیم پنجم و هوایش خرم و محدود است از شمال به ولایت شیروان و از جنوب به ملکآذربایجان و از شرق به ارض تالش و از مغرب به گرجستان. 

امروزه، مردم محلی و بومی منطقه به خصوص شاهسون‌ها، مغان را مغان می‌گویند.

نظامی گنجوی در مورد مغان می‌گوید:

به فصل گل به موقان است جایش   که تا سرسبز باشد خاک پایش

پروفسور ریچارد تاپر از اساتید بازنشسته دانشگاه لندن اخیراً در نامه‌هایی که برای سایت مغان ارس نوشته‌است بهمراه انها تصاویری که خودش از زندگی عشایری در دشت مغان در آنزمان تهیه کرده‌است را نیز فرستاده‌است و گفته‌است که عکسها و فیلمهایی از دشت مغان در ۴۶ سال قبل تهیه کرده‌است که انها را در وبسایت خودش که قرار است راه اندازی شود قرار خواهد داد. از نامه‌های پروفسور ریچارد تاپر در اینجا قرار می‌دهیم که به مدیر مغان ارس فرستاده‌است و در این نامه ایشان به گوشه‌هایی از تاریخ مغان که خود در ثبت ان تاثیر داشته‌است اشاره کرده‌است. نام کتاب ایشان که ترجمه شده‌است عشایر دشت مغان می‌باشد.

مغان در سفرنامه‌ها

مغان در سفرنامه آدام اولئاریوس

آدام اولئاریوس در سال ۱۵۹۹ میلادی در شهر آشرس لبن (Aschersleben) آلمان در خانواده یک کفاش متولد شد. چون وضع مالی خانواده اش خوب نبود تحصیلات خود را با زحمت زیاد در حالی که کار می کرد ادامه داد و در سال ۱۶۲۰ میلادی وارد دانشگاه شد و در رشتهعلوم دینی مشغول تحصیل شد و در ضمن آن در رشته های ریاضی، نجوم، و زمین شناسی نیز تبحر پیدا کرد. سپس وارد دانشگاه فلسفه شد و در سال ۱۶۲۷ فارغ التحصیل گردید. اولئاریوس به عنوان مستشار و دبیر اول سفارت کشور شاه زاده نشین شلزویگ هلشتین (Schleswig Holstein) در ایران مشغول کار شد و با ثبت خاطرات و وقایع روزانه سفر خود، اقدام به چاپ سفرنامه خود نمود. متن زیر از کتاب وی برگرفته شده است.

آدام اولئاریوس در فصل ششم سفرنامه خود تحت عنوان مسافرت از شماخی تا اردبیل در مورد مغان چنین می نویسد : « ... آخر ماه مارس به دهکده جوات در کنار رودخانه کر رسیدیم. خانه های این دهکده با نی ساخته شده بود و روی آن را با گل پوشانده بودند. ربع مایل بالاتر رود آراکس که امروز به آن ارس می گویند جریان دارد. سرچشمه ارس از جنوب باختری و رودخانه کر از باختر و شمال باختری است. پهنای هر رودخانه یکصد و چهل قدم و آب جاری در آن قهوه ای رنگ، آرام و عمیق است و بین دو کناره نسبتاً بلند جریان دارد. در کنار این رودخانه و نیز در تمام دشت مغان نیشکر و به وفور و گاهی برخی از آن به قطر یک بازو می روید. رودخانه کر مرز بین شروان و دشت مغان را بوجود آورده است. در کنار دهکده جوات پل بزرگی وجود دارد که ما روز دوم آوریل از روی آن گذشتیم و در آن طرف رودخانه یعنی منطقه مغان از سوی یک مهماندار یا بلد جدید که خان اردبیل اعزام داشته بود مورد استقبال قرار گرفتیم ... ».

« به هر حال سفر را ادامه دادیم و مسیر راه تقریباً یک مایل از ارس به طرف بالا بود. توقف شبانه ما در مرغزاری در فاصله نیم مایلی از ساحل و در کلبه های چوپانی مدور شکل بود که مهماندار به خاطر ما از قبل دستور فراهم کردنشان را داده بود. »

« روز سوم آوریل مرغزار مذکور را پشت سر گذاشتیم و شب را در همان کلبه ها که مهماندار آن را از جای خود کنده و جلوتر فرستاده بود، بسر بردیم. در آن روز چند گله بزرگ از وحوش را که ترکها آن را جیران و ایرانیها آهو می نامند، دیدیم. اینها تقریباً شبیه گوزن هستند ولی پشمشان سرخ رنگ و شاخشان مانند شاخ بز به طرف عقب خم شده است و بسیار تند می دویدند. این نوع حیوان وحشی گویا فقط در مغان، شماخی، قره باغ و مراغه وجود دارد. در کنار نهری که بالا رود ( بالها رود ) نام داشت و ما برای لحظه ای استراحت و نوشیدن در آنجا توقف کردیم، تعداد زیادی لاک پشت دیدیم. آنها در کنار ساحل بلند و روی زمین و تپه ها سوراخهایی در ماسه و شن کنده و در آن تحمگذاری کرده بودند ... ».

« پنجم آوریل به انتهای دشت مغان یعنی به کوهها و سرزمین باجروان رسیدیم. از میان نهری گذشتیم و شب را در دهکده ای بنام شیخ مراد گذراندیم. خانه ها در اطراف و میان کوه ساخته شده بود. خانه های واقع در جلوی دهکده را با قطعات سنگ و خانه های عقبی را در داخل کوه ساخته و روی آن را با نی پوشانده بودند ... ».

« روز ششم همین ماه مسافرت را در بالای کوه و بین آن ادامه دادیم. میان راه در جاهای مختلف درخت انجیر دیدیم که بطور وحشی روئیده بود. همان روز به دهی خالی از سکنه رسیدیم، هنوز وسایل خود را برای استقرار آماده نکرده بودیم که به ما خبر دادند در پائیز گذشته ( ۱۰۴۵ ه ق ) بیماری وبا تمام اهالی این دهکده را به هلاکت رسانده است بنابراین توقف را جایز ندانسته فوراً از ده خارج شدیم و در بیابان برای خود خمیه زده و سایرین زیر آسمان و بدون سرپناه مشغول استراحت شدند. ولی هنگام شب کلبه های گرد پیشین که مهماندار آن را بر پشت گاوهای نر حمل می کرد رسید و در آنها اقامت کردیم. این کلبه ها با چند چوب دراز و پیچ و خم دار که در راس توسط صفحه ای به یکدیگر متصل می شدند، ساخته شده بود و در موقع لزوم جدا و مجدداً به هم وصل می شدند و مورد استفاده قرار می گرفتند. وقتی که هوا را مهی غلیظ و بدبو فرا گرفت و سرد شد، دیدیم که چند نفر از همراهان به یکی از همان خانه های روباز ده رفتند و در میان منزل هیزم آتش کرده اند. ما نیز به آنها پیوستیم و شرابی را که در شب پیش تهیه کرده بودیم به میان آوردیم و مشغول نوشیدن شدیم. آن شب را با ترس از بیماری وبا و گفتگوهای شیرین و سرگرمیهای مختلف به صبح رساندیم ( ۱۶۳۵ م. ). »

آدام آلئاریوس از دشت مغان به اردبیل رفته و مدتی طولانی در آن شهر می ماند و رهسپار گیلان می شود. آلئاریوس سپس از گیلان به مقصد شماخی حرکت کرده و این بار نیز از دشت مغان عبور کرده و در مورد این منطقه در سفرنامه خود چنین می نویسد :

« درباره دشت مغان آنچه باید گفته شود این است که درازای آن بیش از شصت و پهنایش را بیست مایل تخمین می زنند و ترک ها این دشت را مین دون لوک ( هزار سوراخ دود ) و ایرانیها موغان یا موکان می نامند، زیرا در این دشت اقوام و نژادهای مختلفی زندگی می کردند که در زمان .... به مخالفت با ایشان برخاسته و از این جهت آنها را به این منطقه تبعید کرده بودند که نه در شهرها و نه در دهات اجازه اقامت داشتند، بلکه فقط می بایست در کلبه زندگی کنند. این افراد را سومک رعیتی می نامند، زیرا بخشی از آنها به عنوان برده های فلک زده باید اسیر شاه باشند و گروه دیگر چون امکانات بسیار محدودی برای معیشت در اختیارشان گذاشته شده در فقر و بدبختی زندگی می کنند. اهالی دشت مغان از طریق گله داری زندگی را می گذرانند. تابستان راهی دامنه کوههای سبلان که چراگاه و آب و هوای خنک دارد می شوند و در زمستان بساط زندگی را بر پهنه دشت باز می کنند. »

 

استان مغان یا موقان یکی از استان‌های ایران به مرکزیت باجروان در دوره خلفای عباسی بود. این استان شامل شهرهای محمود آباد، پیل‌سوار، برزند، دژمان می‌بود. استان مغان در غرب دریای خزر، جنوب رود ارس و شمال شرق استان آذربایجان جای داشت. این ایالت گاهی جزء آذربایجان محسوب می‌گردید ولی غالباً" ناحیه‌ای جداگانه و مستقل را تشکیل می‌داد. کرسی موقان در سده چهارم (دهم میلادی) شهری بود به همان نام که اکنون تعیین محل آن دشوار است. مقدسی می‌گوید موقان شهری است بر ساحل دو رودخانه و در میان باغستان و تقریباً" به اندازه تبریز است. از نقل وی استنباط می گرد که احتمالاً" موقان همان باجروان باشد که حمدالله مستوفی آن را کرسی آن ناحیه شمرده و در زمان او (سده ۱۴ میلادی) خراب بوده است



:: موضوعات مرتبط: کوه و دشت آذربایجان , ,
:: برچسب‌ها: دشت مغان , پارس آباد , گرمی , بیله سوار , دشت موغان , موقان , جلگه مغان , تاریخ پارس آباد , مغان در سفرنامه‌ها , استان مغان , تاریخ مغان , شاهسون‌ها , ییلاف , شاهسون , مغان در کتب تاریخی , شهرهای مغان , شهرستان پارس آباد , جعفرآباد ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: